رفت و جاي خالي اش را تو پر كردي با آغوش مهربان و پاكت...
دلم ميخاد برگردم كمي به لحظه هاي تلخ گذشته و براي خودم از امروز بگويم... از امروزي كه با تو ميگذرد... و چ خوش ميگذرد...براي آن روح آزرده از امروز ميگفتم تا شايد كمي دست بجنباند و زودتر خودش را به اينجا برساند
تو هماني كه بر سر و پاي من معامله ميكني و من تماشا ميكنم... بفروش هر چه مانده از من و بخر هر چه از تو مانده در دست اين و آن... من معني تو را مابين نمازهاي دوزخين دانستم و تو مرا از آخرين نمازهاي قضاي باقي مانده پدربزرگ به سنگلاخ عرفان كشاندي .
حالا راست گفتي يا دروغ فرقي ندارد... من آمده ام با تو اين راه را
خلیج-sologulf...برچسب : نویسنده : 3sologulf8 بازدید : 151