هفت شهر ماه هفتم

سرمست و سرگردان در کوچه های تهران چرخ میزنم تا صبح سرگشته و رها
از چشم میدان ها تا پای خیابان ها پر کرده رویایت دنیای مرا
باد از تو میخواند در همهمه من شهر از تو میگوید در خاطره من
نور خیابان امشب رنگارنگ توست بوق و سوت و آژیرش آهنگ توست

پاییز با خودش عمیق ترین بعد آدمها رو میاره. آدمهای سر خوش تابستان، حالا آرام شده اند و با چشم باز تری دنیا را نگاه میکنند. شاید برای همین است که پاییز فصل عاشقی شد. عشق از خودگذشتگی میخواهد و پاییز عاشق طبیعت است. بهارش را خزان می کند تا طبیعت زنده بماند. شور و هیجان بهار و ثمر تابستان را رها میکند. میوه هایش را می بخشد و برگ هایش را میریزد. پاییز بیدار می ماند تا طبیعت خستگی در کند...