سهمت از زمین فرار و درد

ساخت وبلاگ

زیر بار گنبد کبود
غیر سایه‌اش کسی نبود
سهمش از زمین فرار و درد
سهمش از هوا غبار و دود
پیش رو راه بی‌هدف
پشت سر شهر غم‌زده
پای پیاده در دل شهر
تا پل آزادی قدم زده
دل تنگ، شب سرد
سفر حسرت و یاد
وطنش بر شانه باد
زیر بار گنبد کبود
با خودش هم آشنا نبود
سهمش از زمین فرار و درد
سهمش از هوا غبار و دود
زیر بار گنبد کبود
غیر سایه‌اش کسی نبود

دال بند


کشور تراژدی ها، غم ها و ترس ها شده ایم. ایران زخمی ترینِ این تاریخ و دنیا نمک روی زخم ما. کاش میشد این مردم را، ایران را از اینجا برد. برد یک جای امن و روی درش زد: دست از سر ما بردارید...

هر لحظه فکر ما همراه امیدوارترین مسافرهای این هفته سقوط میکند. هر لحظه از تهران بلند می شوند، ومن توی شهریار سقوط میکنم. هر لحظه می سوزم و هر لحظه سعی میکنم بغضم را نگه دارم. تصور صورت های ترسیده و آن ثانیه های دردناک کم کار سختی نیست... حالا نمک روی زخم مان هم می پاشند. کاش دنیا، کاش حاکم ما و حاکمان دنیا کمی برای این مردم، کمی برای انسانیت احترام قائل بودند. خون ما انگار از همان اول برای پایمال شدن میریزد. کسی خونخواه ما نیست. کاش... کاش می دانستم چه آرزویی کنم. کاش برای مردمم یک جای امن در این دنیا بود. کاش خانه امن بود. کاش مادر وطن... فرزندانش را مراقبت کند.

خلیج-sologulf...
ما را در سایت خلیج-sologulf دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sologulf8 بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 29 دی 1398 ساعت: 14:46