چون زیر بار دوستی جون کنده بودی
از مهره های گردنت شرمنده بودی
هر چی بهت تقدیم شد دوزو کلک بود
قلبت شکست از بس که دستت بی نمک بود
هی صبر کردی صبر اما بی علاجه
از صبر کردن روحت انقدر هاج و واجه
بارون حریف شر شره چشم ترت نیست
سقفی که باید باشه بالای سرت نیست
با اینو اون نجنگ فرار کن فرار
از مردم دو رنگ فرار کن فرار
برچسب : نویسنده : 3sologulf8 بازدید : 170